یـــــــهـ دنــــــــیایـ متفـــــــاوتـ



خیلی قشنگه حتما گوش بدین :)

بعدا حوصله کردم متن و معنیش رو هم میذارم




عنوان کتاب: سپید دندان

نویسنده: جک لندن

مترجم پیشنهادی: محمد قاضی

خلاصه:

سپید دندان گرگ زاده ای است که از عالم توحش به تمدن پا می نهد. در این اثر ارزنده، جک لندن دو مسئله اساسی را مطرح میکند: ابتدا به شرح قانون تنازع بقا می پردازد که به موجب آن قوی ضعیف را میخورد و اگر ضعیف بخواهد آسیب نخورد، باید قوی شود. دوم، اصل تربیت و اثر عمیق آن را بر حیوانات مطرح میکند، به طوری که گرگ زاده به رغم پیشینیانش عاقبت گرگ نمیشود.


خیلی قشنگه حتما گوش بدین :)

بعدا حوصله کردم متن و معنیش رو هم میذارم




فیلم درخشش یا همون تلألو (The Shining)

این فیلم رو همین امشب دیدم. شنیده بودم فیلم خوبیه ولی همچین انتظاری نداشتم!

حتما حتما حتما ببینینش.

کارگردان: استنلی کوبریک

تهیه کننده: استنلی کوبریک

نویسندگان:

-استیون کینگ

-استنلی کوبریک

بازیگران:

-جک نیکلسون

-شلی دووان

-بری دنن

-ورونیکا فورکه

-اسکتمن کراترز

 آهنگساز: وندی کارلوس

مدت زمان: 146 دقیقه

تاریخ اکران: 23 مه 1980

نمره آی ام دی بی: 8.4

-گفته میشود که کوبریک در حین فیلمبرداری هر صحنه را بارها تکرار میکرد به صورتی که سر فیلمبرداری صحنه ای که نیکلسون با تیر به دنبال همسرش وارد اسانسور میشود، کوبریک آنقدر فیلمبرداری را تکرار کرده که نیکلسون عصبانی شده و با تبر به دنبال او می افتد.

-کوبریک برای فیلمبرداری صحنه مشهور جانی اومده» (Here's Johnny») در حمام، 127 بار برداشت کرد!

-در ضمن جالبه بدونین نیکلسون برای بازی در این فیلم نیاز داشت تا عصبی و اشفته به نظر برسد. او برای انجام اینکار به مدت دوهفته فقط ساندویچ پنیر خورد که از آن متنفر بود!

-دیالوگ جانی اومده» توی فیلمنامه نبوده و نیکلسون فی البداهه اونو گفته و کوبریک ازش توی فیلم استفاده کرده.


فیلم بین ستاره ای» یا در میان ستاره ها» به انگلیسی Interstellar»

کارگردان: کریستوفر نولان

تهیه کنندگان:

-اما توماس

-کریستوفر نولان

-لیندا اوبست

نویسندگان:

-جاناتان نولان

-کریستوفر نولان

بازیگران:

-متیو مک کانهی

-آن هتوی

-جسیکا چستین

-بیل ایروین

-الن برستین

-مایکل کین

-مت دیمون

-کیسی افلک

آهنگساز: هانس زیمر

مدت زمان: 169 دقیقه

تاریخ اکران: 26 اکتبر 2014

نمره ی آی ام دی بی: 8.6


خب چون امروز تولدشه گفتم یکم بیشتر باهاش آشنا شیم :)

نام هنری: جوزف گوردون-لویت (Joseph Gordon-Levitt)

نام کامل: جوزف لئونارد گوردون-لویت (Joseph Leonard Gordon-Levitt)

تولد: 17 فوریه 1981

محل تولد: لس آنجلس، آمریکا

ملیت: آمریکایی

همسر (ها): تاشا مکالی (2014-اکنون)

زمینه (های) فعالیت: سینما

والدین:

-دنیس لویت

-جین گوردون

قد: 176

تولدش مبارک :)


ادوارد دست قیچی (Edward Sissorhands)

کارگردان: تیم برتون

تهیه کننده: دنیس دی نووی

نویسنده: تیم برتون

بازیگران:

-جانی دپ

-وینونا رایدر

-داین وسیت

-کتی بیکر

-آنتونی مایکل هال

-وینسنت پرایس

آهنگساز: دنی الفمن

مدت زمان: 105 دقیقه

تاریخ اکران: 7 دسامبر 1990

نمره آی ام دی بی: 7.9


اُوِه پنجاه و نه سال دارد. اتوموبیلش ساب است. با انگشت اشاره طوری به کسانی اشاره میکند که ازشان خوشش نمی آید انگار آن ها هستند و انگشت اشاره اوه چراغ قوه پلیس! جلوی پیشخانمغازه ای ایستاده که صاحبان اتوموبیل های ژاپنی می آیند تا کابل های سفیدرنگ بخرند. اوه مدت کمی فروشنده را نگاه میکند. سپس جعبه نه چندان بزرگ و سفید را جلوی صورتش تکان می دهد. می پرسد:خب! ببینم، این یکی از همون اوپَد هاس؟».

مردی به نام اوه-فردریک بکمن


.Watching you win those races while I was fighting for my life

!You were equally responsible for getting me back in the car

من تماشات میکردم که اون مسابقه هارو میبردی وقتی که من داشتم با مرگ دست و پنجه نرم میکردم.

تو کاملا برای این که من دوباره سوار ماشین شدم (تا مسابقه بدم) مسئولی!

            (Rush (2013


نام کتاب: جزء از کل

نویسنده: استیو تولتز

مترجم پیشنهادی: پیمان خاکسار

درباره کتاب:

جزء از کل اولین رمان استیو تولتز، نویسنده استرالیایی است که در سال 2008 به انتشار رسید و همان سال نامزد دریافت جایزه بوکر شد.

با وجود مدت زمان کوتاهی که از چاپش گذشته، اکنون به عنوان یکی از بزرگ ترین رمان های تاریخ استرالیا مطرح است.

مقدمه (از متن کتاب):

هیچ وقت نمیشنوید ورزشکاری در حادثه ای قجیع حس بویایی اش را از دست بدهد. اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی دردناک به ما انسان ها بدهد، که البته این درس هم به هیچ درد زندگی آینده مان نخورد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست دهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگساز گوشش و آشپز زبانش. درس من؟ من آزادی ام را از دست دادم.


گفت: هیچ چیز غم انگیز تر از دیدن یک بچه شرور و سرکش نیست؛ مخصوصا اگر دختر باشد. میدانی که ادم های بد بعد از مردن کجا میروند؟»

همان جواب مرسوم و همیشگی را دادم و گفتم:به جهنم میروند.»

-جهنم چیست؟ میتوانی برایم بگویی؟

-گودالی پر از آتش.

-دلت میخواهد به آن گودال بیفتی و تا ابد انجا بسوزی؟

-نه آقا.

-پس چکار باید بکنی تا به جهنم نروی؟

لحظه ای فکر کردم، اما جوابی که دادم درست نبود. گفتم:باید مواظب سلامتی ام باشم تا نمیرم.»

-چطور میتوانی مواظب باشی؟ هرروز بچه هایی کوچک تر از تو میمیرند. همین یکی دو روز پیش کودکی پنج ساله را دفن کردم. طفل معصوم روحش الان در بهشت است. میترسم روزی نتوانم این را درباره تو بگویم!

جین ایر-شارلوت برونته    


بیشتر ما بازی افسانه ای هیث لجر در فیلم شوالیه تاریکی رو به عنوان جوکر دیدیم

اما میدونستین لجر برای اینکه خودش رو از نظر روحی برای این نقش آماده کنه نزدیک به یک ماه خودش رو در اتاق یک هتل حبس کرد و رفتار ها، خنده ها و حرکات جوکر که اونقدر مارو تحت تاثیر قرار داد رو تمرین کرد

همچنین یه دفترچه داشته پر از حرف های جوکر

داستان هایی که جوکر در فیلم درباره زخم روی صورتش تعریف میکنه و خیلی چیزهای دیگه همه توسط خود لجر خلق شده بودن

اما متاسفانه لجر به دلیل بازی در نقش جوکر دچار اختلالات روانی شد و در آخر بر اثر اوردوز در مصرف قرص های آرامبخش و . در 22 ژانویه سال 2008 در حالی که تنها 28 سال داشت درگذشت


در قلب دریا یا در دل دریا (In The Heart Of The Sea)

کارگردان: ران هاوارد

تهیه کنندگان:

-برایان گریزر

-ران هاوارد

-ویل وارد

-جو روث

-پائولا وینستین

فیلمنامه نویس: چار لویت

بازیگران:

-کریس همسورث

-بنجامین واکر

-کیلین مورفی

-تام هالند

-بن ویشاو

-برندن گلیسون

آهنگساز: روکه بانیوس

مدت زمان: 121 دقیقه

تاریخ اکران: 7 دسامبر 2015

نمره آی ام دی بی: 6.9


نام کتاب: بازماندهٔ روز

نویسنده: کازوئو ایشی گورو

مترجم پیشنهادی: نجف دریابندری

         

درباره کتاب:

این یک داستان ساده و سرراست نیست ؛ در واقع بافت پیچیده ای از چند لایه داستان است که هرکدام در تراز و زمان خاص خودشان جریان دارند و خواننده داستان باید به آن ها توجه داشته باشد.

لحن غالب در این داستان لحن رسمی و مضحک پیشخدمتی است که یک عمر ناچار بوده است در دایره زبان خشک و بی جانی که بیرون رفتن از آن در حد او نیست ، حرف بزند. میتوان گفت که سراسر این داستان سلسله بی پایانی است از کلیشه های فرسوده زبان نوکرمآب و اداری انگلیس.

           

خلاصه داستان:

لایه بالایی یا بیرونی سرگذشت مردی است به نام استیونز  که بیش از سی سال در خانه یکی از اشراف انگلستان به نام لرد دارلینگتن پیشخدمت بوده است و اکنون که بساط آن خانه برچیده شده دارد خاطراتش را به صورت یادداشت هایی که از یک سفر شش روزه به صفحات غرب انگلستان بازمانده است برای ما نقل میکند.

         

پ.ن: اگر با ترجمه نجف دریا بندی میخواین بخونین توصیه میکنم حتما اول پیش گفتارش رو مطالعه کنین :)


اسکروج چون بیدار شد ، هوا بسیار تاریک بود ، چنان که از تخت نگاه میکرد نمیتوانست پنجره شفاف را از دیوار مات خوابگاهش درست تمیز بدهد. در تلاش بود تا با چشمان نافذش در تاریکی رسوخ کن که ناقوس کلیسایی در آن نزدیکی زنگ چهار ربع را زد. پس منتظر اعلام ساعت ماند.

در کمال تعجب شنید که ناقوس سنگین از شش به هفت و از هفت به هشت و همینطور منظم تا دوازده ضربه زد ؛ بعد متوقف شد. دوازده! ساعت از دو گذشته بود که به رخت خواب رفت. ساعت غلط بود. حتما قندیل یخی داخلش شده بود. دوازده!

به فنر ساعت زنگ دارش دست زد تا آن ساعت نامعقول را درست کند. نبض ضعیف و سریعش دوازده بار تپید ، بعد ایستاد.

اسکروج گفت:یعنی چه؟ ممکن نیست که تمام روز و تا دیروقت شب دیگر خوابیده باشم. ممکن نیست بلایی سر خورشید آمده باشد و الان دوازده ظهر باشد!»

سرود کریسمس - چار دیکنز          


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها